MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

نقد فیلم: چانگ کینگ اکسپرس | chungking express 1994

 

چانگ کینگ اکسپرس

chungking express

عشق­های فست­فودی، خاطرات کنسروی

     برای من زمان زیادی از دیدن اولیه چانگ کینگ اکسپرس می­گذرد ولی بر طبق حال و هوای روحی­ام، نوشتن در مورد فیلم­هایی که دوستشان دارم کاری سخت و عذاب دهنده است. حال پس از چندین سال از دیدنش شروع به نوشتن می­کنم. البته سخت است، نوشتن در مورد احساساتی که قابل وصف نیست، برای من در حکم یک سلاخی هنری است.

 

     دیدن چانگ کینگ اکسپرس از آن تجربه های ناب، خلاقانه و سرگرم کننده است که بر طبق روال از سینمای ونگ کار وای انتظار می­رود. دو داستان مجزا در دل زندگی­های متقاطع شهری و روابط شکل گرفته انسانها از این ارتباطات، تولید حسی زیبا و معصومانه می­کند که بیاد ماندنیست.

داستان مامور پلیس شماره 223

در ابتدا داستان مامور پلیس 223 را شاهد هستیم که در شب تولد بیست و پنج سالگی­اش، دوست/دخترش ترکش می­کند. شدت درماندگی، پلیس دوست­داشتنی مارا به کارهای عجیب و غریبی سوق می­دهد. از خوردن کنسروهای فاسد و تاریخ گذشته آناناس گرفته تا پیغام گذاشتن و تماس گرفتن با هر دختری (دوست/دختر های سابقش) که تابحال میشناخته. از وقت گذراندن در یک دکه غذاهای فوری شبانه گرفته تا ورزش کردن (دویدن) و عرق ریختن تا حد انتها، آنچنان که دیگر آبی در بدن برای گریه کردن نداشته باشد. سرانجام در یکی از شب­گردیهایش با زنی موبور آشنا می­شود که در واقع یک قاتل و قاچاقچی حرفه­ای مواد مخدر است و او هم داستانهای مخصوص بخودش را دارد. مامور 223 با زن موبور در آپارتمانش یک شب غیر جنسی را سر می­کنند. فردا صبح  زن موبور آنجا را ترک می­کند و برای پیجر مامور 223 یک پیغام تولد می­گذارد. در پایان مامور 223 که طبق معمول مشغول دویدن است، از دیدن پیغام زن موبور بسیار خوشحال می­شود و به دویدنش زیر باران ادامه می­دهد ولی اینبار نه به قصد خودآزاری.

داستان مامور پلیس شماره 663

در داستان دوم با مامور پلیس 663 آشنا می­شویم که بعد از کار روزانه اش همیشه به یک دکه غذاهای فوری می­رود، همان دکه­ایکه قبلا مامور پلیس 223 در انجا وقت گذرانی می­کرد. دوست/دختر مامور پلیس 663 که یک میهماندار هواپیما است اورا ترک می­کند. دختر میهماندار که عاظم یک سفر کاری است، به دنبال مامور 663 می­گردد تا نامه خداحافظی بهمراه کلید آپارتمان مامور 663 را به او  پس دهد و چون موفق نمی­شود به دکه غذای فوری که پاتوق مامور 663 است می­رود و نامه اش را آنجا می­سپارد. در همین اوضا که مامور 663 حال و حوصله ارتباط برقرار کردن با کسی را ندارد، «فی»، پیشخدمت دکه غذای فوری، به او دل می­بندد. «فی» چون روی ابراز عشقش را به مامور 663 ندارد افسرده است ولی نا امید نمی­شود. او دست بکار می­شود و هر روز و هر موقعیتی که پیدا کند از کارش جیم می­شود و در غیاب مامور 663 خود را به آپارتمان او می­رساند. «فی» در سرکشی های روزانه اش، زندگی درب و داغان مامور 663 را مرتب می­کند. ماهی های قرمز برای آکواریوم، حوله و صابون نو و تمیز برای دستشویی و ملحفه های جدید برای تخت خواب، گوشه کوچکی از کارهای «فی» برای مامور 663 است. سر انجام پس از مطلع شدن مامور 663 از کارهای مخفیانه «فی» به او دل می­بندد و از او در خواست یک قرار ملاقات می­کند. «فی» مامور 663 را قال می­گذارد و در پی آینده اش، میرود که یک میهماندار هواپیما شود. «فی» پس از یک سال در شکل و شمایلی جدید (درست مانند آن دختر میهماندار) به دکه غذای فوری باز می­گردد. مامور پلیس 663 که آنجا را خریده، یک سال است که منتظر است تا با «فی» زندگی جدیدی را اغاز کند.

 

 

راه های افتخار:

دو داستان غیر مرتبط در مکانی بنام «میدنایت اکسپرس» که همان دکه غذاهای فوری است بهم پیوند می­خورند. «میدنایت اکسپرس» حکم لولای داستان را دارد و درواقع پاشنه فیلم­نامه بر این مکان استوار است. داستان با روایتی سرراست اما در عین حال با خصلت های بازیگوشانه می­رود که سنگ یک فیلم پست مدرن را به سینه بزند. البته حال و هوای این فیلم آنقدر معصومانه است که اشاره کردن به مسائل فنی فیلم، آن لذت و دلچسبی فیلم را می­کشد (من هم این کار را نمی کنم). ونگ کار-وای فیلمساز صاحب سبکی است که استاد حاکم کردن حال و هوای خاصی بر فیلم هایش است. به­همین خاطر تنها نام بردن از مولفه های بکار برده شده در فیلم های ونگ کار-وای نمی تواند حق مطلب را در مورد سبک او ادا کند. باید دید، حس کرد، لمس کرد تا از این تجربه احساسی چیره شود که ناگفتنیست. ونگ کار-وای این فیلم را در وقفه­ای حدودا یک ماهه که بر سر یکی از فیلم­هایش (خاکسترهای زمان) رخ داده بود برای رفع خستگی ساخت. او شبها فیلم­نامه را می­نوشت و فردا صبح بازیگران در جلو دوربین مشغول ادا کردن جملات فبلم­نامه بودند. بخاطر همین امر و بخاطر ساختار متداخل فیلم­نامه، شاید ساختار چانگ کینگ اکسپرس آنچنان که باید مستحکم بنظر نیاید اما ناگفته نماند که همین فیلم بود که برای ونگ کار-وای شناخت و اعتبار جهانی دست و پا کرد. کوئنتین تارانتینو که از فیلم خوشش آمده بود، آن را در آمریکای شمالی مطرح کرد و این آغازی بود برای صعود ونگ کار-وای تا آنجا که برای فیلم در حال و هوای عشق (2000) مفتخر به دریافت نخل طلایی جشنواره کن شد.

عشق­های قابل حمل:

ونگ کار-وای استاد خلق حال و هواست. استاد استعاره­ها و تمثیل­ها. استاد بازیگرفتن از اشیا بی­جان. بدین سبب با دیدن چندین­باره فیلم­هایش، بیشتر شیرفهم می­شویم که ونگ کار-وای چه می­گوید. چانگ کینگ اکسپرس در وصف عشق است و خاطره­ها. در وصف این نکته که انسان بی عشق، چیزی جز یک شی نیست. چانگ کینگ اکسپرس در حال و هوای عشق سخن می­گوید اما نه از جنس عشق دکتر ژیواگو و یا کازابلانکا. اصلا انسان­های امروزی کجای خصلت­ها و یا عشق­شان با خصلت­ها و عشق شخصیت­های فیلم کازابلانکا (ریک و الزا) می­خواند که بشود راجع به آنها آنگونه فیلم ساخت. صحبت از انسان شتابزده امروزیست که بجای نشتن در کافه "ریک"، ایستاده فست­فود می­خورد. انسانی که دیگر نمی­تواند منتظر "سام" سیاه پوست پیانیست شود که آهنگ "همچنان که زمان می­گذرد" را بنوازد. انسان امروزی، موسیقی­اش را بر روی CD بدنبال خود اینجا و آنجا می­برد. دیگر کسی عشق­های قدیمی را در صندوقچه قلبش محبوس نمی­کند بلکه به­محض اینکه تنها و مستاصل شد، به هر جنس مخالفی چراق سبز نشان می­دهد (همه مثالها از کازابلانکا و چانگ کینگ اکسپرس). انسان امروزی عشق را به شکل فست­فود و کنسرو می­خواهد و این دقیقا چیزیست که ونگ کار-وای در این فیلم بدان اشاره می­کند.

یک رمانس ملایم: (عشق­های فوری)

پلیس 223 درمانده و مستاصل است از این خاطر که دوست/دخترش ترکش کرده. او عشق را بشکل فست­فود می­خواهد. او که از لحاظ روحی ضربه سختی خورده، سعی دارد که به هر نحو ممکن گذشته­اش را، آرامش­اش را (اگر وجود داشته باشد) دوباره بدست اورد. مامور 223 برای هرکسی از دوستانش که می­شناخته پیغام می­گذارد. یکی او را نمی­شناسد، یکی به سخره­اش می­گیرد و یکی هم اصلا ازدواج کرده و بچه دارد. پس هر روز صبح آنقدر می­دود تا آب بدنش تبخیر شود که دیگر نتواند گریه کند. او آنقدر کنسرو آناناس تاریخ گذشته می­لمباند که مریض می­شود و حالا دردسر این را دارد که چجوری بالا آورد تا از این دلپیچه خلاص شود. پس به کافه­ای می­رود تا چند پیک و/ی/س/ک/ی بخورد بلکه بالا آورد. مامور 223 در آنجا با زن موبوری – که این رنگ مویش بخاطر کلاه گیسی است که به سر دارد – آشنا می­شود که شبها با بارانی و عینک آفتابی در شهر سرگردان است و آنقدر مورد توجه هست که مامو 223 بدان شک کند ولی مامور 233 اصلا به او شک نمی­کند بلکه شبی غیر جنسی را در آپارتمانش با او سر می­کند بی آنکه او را حتی لمس کند. مامور 223 از او هیچ نمی­خواهد مگر محبت گم­شده دوست/دختر قبلی­اش را. زن موبور بر روی تخت دونفره آنچنان از فرط خستگی بی­هوش می­شود که حتی شب­بیداری مامور 223 بیدارش نمی­کند. مامور 223 تلویزیون می­بیند، غذا می­خورد، تلویزیون می­بیند و دوباره غذا می­خورد و باز هم تلویزیون نگاه می­کند بی آنکه توجه چندانی به زن موبور داشته باشد. او می­خواهد جای دوست/دخترش به هر نحوی که شده خالی جلوه نکند. در آخر هم کفش های کهنه و کارکرده زن را به حمام می­برد و خیسش می­کند و با کراواتش آن را تمیز می­کند و دوباره کنار کنار زن قرار می­دهد. حالا کم کم آفتاب زده است و مامور 223 ظبق معمول می­رود که قبل از کار روزانه­اش بدود، بدود آنقدر که دیگر آبی در بدن برای گریه کردن نداشته باشد. او آنقدر می­دود که دیگر نای راه رفتن ندارد و در لحظه­ایکه ظاهرا نا امید شده و پیجرش را به تووری کنار زمین ورزش آویزان ­کرده که دیگر بیخیال همه چیز شود، پیجر از پیغام زن موبور بصدا در می­آید. مامور 223 آنقدر خوشحال می­شود که دوباره به دویدن ادامه می­دهد اما اینبار نه به قصد خود آزاری.

یک رمانس ملایم: (عشق­های مدت­دار)

پلیس 663 هم سرنوشت پلیس 223 را دارد ولی او بچه­بازی های مامور 223 را از خود در نمی­آورد. در ظاهر آرام و بیخیال است ولی این فقط یک ظاهرسازیست که برای مردم از خود نشان می­دهد اما بعد از کار روزانه تا به آپارتمانش می­رسد، می­شود همان بچه ساده ایکه از عشق رنجیده شده. با عروسک هایش حرف می­زند و درد و دل می­کند و موهایشان را برس می­زند شاید از بار غم­اش کاسته شود. برای او  اشیا خانه جاندار هستند چون با انها حرف می­زند. به صابونش می­گوید چرا لاغر شده­ای و حوله خیس­اش را می­چلاند تا دیگر گریه (چکه) نکند. او برخلاف پلیس 223، عشق را به شکل کنسرو می­خواهد. نشان به ان نشان که قفسه های آشپزخانه اش پر از غذاهای کنسروی است. پلیس 663 عشق را بصورت کنسروی، محبوس و دائم می­خواهد ولی نمیداند که کنسروها هم روزی فاسد می­شوند. تا اینکه دوست/دخترش ترکش می­کند و بعد از آن سر و کله دختر کافه­چی پیدا می­شود. مامور 663 نمی­داند که «فی» عاشقش شده و هر روز اورا از داخل دکه فست­فود فروشی دید می­زند. دختر هم حال و هوایش به همان درامی پلیس 663 است. شاید با اشیای اطرافش حرف نزند اما با صدای بلند موسیقی گوش می­کند و  روزها بعد از رفتن مامور 663 از جلو کافه، پنکه را به روی خود می­گرداند تا شاید آتش عشقش فروکش کند. «فی» روزها دزدکی به آپارتمان پلیس 663 می­رود و آنجا را مرتب می­کند. موسیقی همیشگی­اش را گوش می­دهد و با عروسک­های صاحب خانه بازی می­کند و حتی بر روی تخت دونفره پلیس 663 چرخ­وتاب می­زند و حالا که جای خالی دختر مهماندار را خالی دیده است، خودش را خانم خانه حس می­کند. اما پس از آنکه مامور 663 از عشق دختر بخود آگاه می­شود، «فی» بساطش را جمع می­کند و می­رود که میهماندار هواپیما شود. «فی» پس از یک­سال به همان شکل و ظاهر دوست/دختر قبلی پلیس 663 خود را به او نشان می­دهد تا باهم زندگی جدیدی را آغاز کنند. «فی» با این کارش خود را مطابق میل کنسروی مامور 663 تطبیق می­دهد اما محتویات کنسرو عشقی مامور 663 را تازه می­کند و خود جانشین آن می­شود. «فی» به مامور 633 می­فهماند که شاید خاطره ها مدت­دار باشند اما عشق­های حقیقی اینطور نیستند.

M A X P A Y N E

 
نظرات 29 + ارسال نظر
فرزانه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ق.ظ

سلااااااااااااااام
اول شدم .
چه جالب بود .
بابت اس ام اس توممنونم .
البته منظورم کامنتت بود ها .
عالی مینویسی احسان .
به همسرت تبریک میگم .


راستی به روزم خوشحالم کن و بیا .

سلام خانم حال شما؟

خواهش کاری نکردم
لطف دارید شما
نظر لطفتونه

حتما مزاحم میشم
ممنون اومدی

ح . گ جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:46 ب.ظ

سلام . خوبی احسان جان ؟ بابا میگفتی گوسفندی شتری گاوی چیزی قربونی می کردیم . آخه با مرام این بود رسمش ؟ دیگه این همه طولش ندیا ؟ ما دلمون برات تنگ میشه .
احسان من این فیلم رو ندیدم . اما وقتی متنت رو خوندم و توضیحت از داستان رو داشتم شاخ در میاوردم . اخه این خیلی خیلی شبیه جدیدترین ساخته ی وانگ کار وای هستش . شب های شاه توتی من . my blueberry nights . البته اسمش رو شب های ذغال اخته ای من ترجمه کردند . ولی من فکر میکنم شاه توتی بیشتر درست باشه . هم داستان ها و المان های سیال فیلم شبیه هم هستند . مثل ما مور پلیسی که دوست دخترش ترکش میکنه . هم نگه داشتن کلید آپارتمان توسط فست فود . و مهمتر از همه لوکیشن فیلم که در کار جدیدش هم اکثر فیلم در یک کافی شاپ میگذره . برام جالب شد که حتما ببینمش . شاید کار وای میخواسته چانگ کینگ رو بهتر بسازه . البته شب های شاه توتی برای من فیلم تحسین بر انگیزی نبود . 2046 رو شاهکار ترین فیلمش میدونم . در حال و هوای عشقی رو هم همینطور اما نه در حد 2046 . از اپیزودش در فیلم اروس هم بسیار خوشم آمد . نشون داد در مدت 45 دقیقه هم همان کاروای خودمان است . اما نباید از کارهای بینظیری که در فیلم اخرش انجام داده غافل بمونیم . مثل همیشه قاب ها بی نظیر به معنی واقعی خودش . میزانسن ها دقیق . مو به مو . با وسواس شدید . و اسلو موشن های مخصوص وانگ . البته در این فیلم اخرش از اسلو موشن به طرز جدیدی استفاده کرد . و در کل فیلمی بود که داد می زنه سازنده اش چه کسیه . حتی اگر تیتراژ رو نخونی . وانگ کار وای رو راوی عشق میدونن . البته نه عشق سر راست . اصلا دوست داره با عشق بازی کنه . مثلا در در حال و هوای عشقی اون بلا رو به سر عشق میاره . در 2046 یه بلای دیگه . در اپیزود اروس این بلا رو سر یه خیاط میاره . و ... الی آخر . قیاسی که کردی برام جالب بود . کازابلانکا و کافه ریک . حرفت درسته . اما خوب اگر کسی الان بیاد کازابلانکا بسازه نمیشه ازش ایراد گرفت . سینماس دیگه . شاید درست نباشه . اما سینما همه کار میکنه . سال 2090 یه کافه ریک میبینی نباید تعجب کنی . چون پیمان بستی که داری یه فیلم میبینی . ولی در کل حرفت خیلی منطقی بود .
زیاد نمیدونم در خصوص کجای نقدت صحبت کنم . چون بیشتر داستان و حال و هوا رو شرح دادی . یشتر به تاویل و تفسیر پرداختی تا به ساختار . در صورتیکه من معتقدم شدیدا مشکل نقد تو کشور ما به همین بر میگرده . ما به ساختار کاری نداریم . اما باید داشته باشیم . همه چیز فیلم بر خلاف تصور همه ی ما نه در داستان نه در نماد ها و نه در هیچ چیز دیگر نهفته است . بلکه فقط درساختار می توان دنبال همه چیز بود . همه چیز فیلم در ساختار اون هست . علی حاتمی فیلمی در خصوص مادر می سازه . ملاقلی پور هم می سازه . مادر علی حاتمی یکی از بهترین فیلمهای سینما میشه . میم مثل مادر خنده دار ترین و مزحک ترین فیلم . چرا ؟ چون فیلم حاتمی ساختار داره و فیلم ملاقلی پور نداره . بلکه یه جوگیری گذرا بیشتر نبوده . ساختار کاری میکنه که بد ترین فیلم های یک کارگردان از بهترین فیلم های کارگردانانی امثال ملاقلی پور بهتر در بیاد . نمونش ناصر تقوایی . فیلم کاغذ بی خط از کارهای نه چندان خوبش بود . اما انصافا رو ساختار اون فیلم نمیشه حرفی زد . فیلم کاملیه . حالا در خصوص وانگ کار وای که همه حتی کسانی هم که از اون خوششون نمیاد هم میدونن که آدم بزگریه و نمیشه از فیلمهاش سر سری عبور کرد به نظرت بی انصافی نیست که مهمترین وجه فیلمش رو از یاد ببریم ؟ احسان به نظرم این سلاخی هنری هستش . البته منظورم تو نیستی . تو تکلیفت با خودت روشنه . تو دل نوشت های سینماییت رو می نویسی و ادعایی هم نداری . من دارم از جامعه ی پر ادعای سینمایی کشورم مینالم . تو تلوزیون که قربونش برم بجای اینکه یه منتقد سینمایی رو بیارن نقد کنه میرن استاد رشته ی ارتباطات . روانشناسی . زبان شناسی . آی تی . فلسفه . و ... میارن . از اول تا آخر هم می شینن میگن این یعنی اون . اون یعنی این . فکر هم میکنن دیگه فیلم رو شخم زدند . اما غافل از اینکه اصلا فیلم رو ندیدند . بگذریم . من هرچی بگم داغ دل خودم تازه میشه . مردیم از بس که یه نقد خوب نخوندیم . ولی تو سعی کن روش کار کنی . من به علم و شوق تو ایمان دارم . موفق و خوب و خوش و سلامت باشی .


دکان باز کن ...............که وقت عاشقیست

سلام
مخلصیم
حالا نمیشدانقده از ما تعریف نکنی
جنبه ندارماا

درمورد اینکه شاید میخواسته چانگ کینگ رو دوباره بسازه یا بازسازی کنه من خیلی نظر مثبتی ندارم
ببین من اولین فیلمی که ازش دیدم در حال و هوای عشق بود. تا فیلم تموم شد اصن نمیدونستم کجام و دارم چیکار می کنم. یعنی اینقده بهم حال داد. برای همین رفتم و تمام فیلمهای قبلی ون کار-وای رو گرفتم ودیدم. حدود ده تا فیلم می شد. این بابا اصن نابغه بود باورت نمیشه اگه اولین ساخته شو ببینی شاخ درمیاری. همونقدر حرفه ای فیلم اولش رو ساخته که فیلم آخرش رو. جالب بود که تمام المانهای بکار رفته در فیلمهاش مثل هم هستند و باطبع همین المانها هستند که سینماگر مولف رو تعریف می کنند ولی کار-وای یک قدم جلو تر گذاشته و تازه روی کاربن یک کاربن دیگه گذاشته و دائم الگوی جدیدی (خلق نمیکنه) بلکه توسع اش میده. وقتی چانگ کینگ رو دیدم تازه فهمیدم ۱۳ سال قبل از در حال و هوای عشق به کسایی که بیشتر افسرده اند بیشتر تنوع لباسی و رنگ آب میده. یعنی هرچی کاراکتر تو فیلم های کار-وای افسرده باشه بیشتر رنگ های شاد میپوشه. دمپایی کهنه چیزیه که تو تموم فیلم هاش هست هم در حال و هوای عشق و هم در چانگ کینگ. اما جالبه که با المانهای ثابت حال و هوای متفاوت ایجاد می کنه و خدش رو تکرار نمیکنه. انشا الله موفق باشه

حالا یچیز دیگه: اگه شب های شاه توتی کپیه چانگ کینگ اکسپرس هم باشه ولی من با کله میرم این فیلم رو ببینم چون میدونم تکرار همدیگه نیستند. مگه کیارستمی موضوع فیلم هاش همه یکی نیستند ولی کدوم یکی فیلمش مثل همدیگس؟. خودت بهتر از من میدونی که دیدن یک فیلم دسته سوم از یک فیلمساز مولف ارزشش بیشتر از یک فیلم سطح بالا و بدون اصوله و خودت بهتر میدونی چه حالی میده. برای همین چند سال پیش تو همین وبلاگ گفتم کیارستمی و کار-وای آبروی سینمای آسیا.

یچیز دیگه: من حس می کنم به تارانتینو مدیونم یعنی هممون مدیونیم. ببین اون زمون چی توی یک فیلمساز معمولی کشف کرده که از اعتبارش برای گسترش فیلم استفاده می کنه. وقتی تو پستر یک فیلمی مینویسند تحسین شده از طرف کوئنتین تارانتینوُ دیگه ببین چقدر تارانتینو بخودش مطمئنه که ابراز احساسات کرده و فیلم چقدر نابه که قابل تحسین بوده.
کیو، دوست داریم و ازت ممنونیم.



میدونم چی میگی همه حرفی زده میشه الا سینما. فیلم رو کسی نمیبینه فقط میبینند کی دیزالو شد میگند این دیزالو یعنی گذشت زمان. حالا اگه دیزالو یجا دیگه استفاده شده باشه میگند ااااا این خلاف مقرراته.



خیلی مخلصیم

احسان شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.harkyharky.blogfa.com

سلام
چه خوب که هم اسم هم هستیم!
من در مورد فیلمی که ازش نوشتی حرفی ندارم،امروز از فکسون اومدم اینجا و با بلاگت آشنا شدم و حدود 7 یا 8 تا از مطالبت رو خوندم و دیدم چقدر به دیدگاه خودم به مسائل نزدیکه و گفتم با هم بیشتر آشنا شیم و شما هم برای ما چیز بنویسی! منم بلاگی دارم تقریبن سینمایی ،خوشحال میشم سر بزنی و تبادل لینک داشته باشیم
موفق باشی

سلام
حال شما
لطف کردید تشریف آوردید

نظر لطفتونه، حتما مزاحم میشم

موفق باشید

فرزانه یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:29 ق.ظ

سلام
فتوبلاگتون رو لینک کردم .
به روزم ...

سلام

ممنونم
حتام میام پیشت

Reza Jamali یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
خیلی عالی و حرفه ای نوشته بودی
اما متاسفانه من این کار کار-وای رو ندیدم
از این کارگردان تنها در حال و هوای عشق و ۲۰۴۶ رو دیدم که هر دوتا عالی بود ولی درحال و هوای عشق بدیع تر بود.
برام خیلی جالب شد که تارانتینو از این فیلم خوشش اومده پس حتما میبینمش.

محمود از نگاه شخصی من یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:18 ب.ظ http://cinemamehr.blogfa.com

سلام ... خیلی خوب شد که پستت رو دیدم ... من علاقه شدیدی به سینمای شرق دارم ... مخصوصا کیم کی دک و فون کاروای ... در مراتب پایین تر پارک و ییمو ... و خیلی از این نازه وارداش با ایده های جذاب ... بشخصه دلبستگی شدیدی هم به سینمای کره دارم ... بخاطر روحیه سرد و بی احساس فیلم هاش ... البته در ظاهر قضیه ...
ولی یه مشکل من تهیه این یه فیلم کاروای بود ... یعنی نتونستم نسخه ی خوب و مناسبی و البته با قیمت منطقی ازش پیدا کنم ... واسه همین می خواستم ... اگه میشه محلی که این فیلم رو تهیه کردی بهم بگی ... فیلمی که از نظر مجید اسلامی بهترین اثر کاروای است ...
ممنون میشم ...

جیگسا یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:59 ب.ظ http://chainsaw.blogfa.com

سلام ... ببخشید دیر میام ... نبودم ... تاین فیلم رو خواهم دید . دارمش ولی هنوز ندیدم . یعنی وقت نشده.نمی دونم این سبک فیلمها زیاد به مذاقم خوش نمیان و لی خب با مطلبی که نوشتی حتما می بینمش .

قسمت چهارم ؟؟؟؟؟!؟؟؟؟؟؟ هم اکران شد ....

منتظرتم ....

Reza Jamali دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
.__________#####_____##___آپیم__##
_________#____##_____##________##
________#_____##_____##___بدو___##
________#_____##_____##________##
_________#____##_____##___بیا___##
__________#####______##_______##
______________##_______#######__
______________##_________####____
راستی مکس ژین عزیز من خیلی از موسیقی که روی وبلاگت هست خوشم میاد اگه میشه لینک دانلودش رو بزار.

MAX PAYNE چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام
معذرت می خوام که نتونستم جواب کامنت هارو بدم
حضورا میام خدمتتون.

MAX PAYNE

Reza Jamali پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
با فیلمی از وودی آلن به روز هستم
حتما بیا
منتظرتم

سلام
حتما
ممنون اومدی

جیگسا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:39 ب.ظ http://www.chainsaw.blogfa.com

سلام رفیق مهربونم ....

قسمت ششم هم نوشتم ...

ببخشید ولی وقت زیاد ندارم ....[گل]

سلام عزیز
حتما میام

Reza Jamali سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
با فیلمی از فدریکو فلینی آپ هستم
حتما بیا
منتظرتم

سلام
حتما میام
ممنون سرزدی

ح . گ چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ب.ظ http://cache.blogfa.com

سلام . چطوری احسان جان ؟ قدم رنجه فرمودی . کلا چند وقتیه این جوری شده خطم . اس ام اس ها خوب نمیرسه . امیدوارم درست بشه . منم هر چی می فرستادم برای تو جوابش نمیومد . به هر حال لطف کردی اومدی . برات نوشتم . یبشتر روز نوشت هستش . مجالیه برای حرف زدن . نه نقد و جملات قطعی . سعی میکنم هر هفته بروز کنم . اگر خدا بخواد و وقت کنم . حاجی ما دیگه از شما شدیدا ترسیدیم . مشتت پره . این از وبلاگ که ما رو بارانداز کردی . تازه گی ها هم که به ازدواج گیر دادی . خدا میدونه کی سر این قضیه ضربه فنی کنی ما رو .
خدانگهدارت

باز کن دکان.............که وقت عاشقیست

سلام حسین جان
مخلصیم
انجام وظیفه بود
شرمنده گل و شیرینی دیجیتالی دم دست نبود و گرنه میاوردیم خدمتتون.

همین که مینویسی مارا بس است
والا
نگران بودم نمی نوشتی
حالا خوب شد
شما بنویس حالا هرچی شد ظوری نیست
میخواد روزنوشت سینمایی باشه
میخواد نقد باشه
میخواد دلنوشت منشی صحنه باشه ;)


عددی نیستیم
خیلی خوشحال شدم


حیلت رها کن عاشقا ... دیوانه شو.

ح . گ پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:31 ب.ظ http://cache.blogfa.com

سلام احسان جان . خوبی عزیز دلم ؟
حاجی این چه حرفایی بود که زدی . تو برای من قله نشینی . ونک و بچه هاش کیلو چندن . راستش احسان وبلاگ رو به دوستان سینماییم هم معرفی نکردم . فقط به جز تو به یه نفر دیگه گفتم . اونم زیاد اهل نت نیست . اما از سر ارادتی که داشتم دعوتش کردم . همیشه عاشق یه کنج خلوت بودم . یه جای دنج . حالا هر جا که باشه . بچه که بودم میومدم تو اتاقم در رو می بستم . اما احساس دنجی نمی کردم . می رفتم زیر میز تازه اونجا یکم آروم می شدم . این شده بود عادت چند روز یه بار من برای رسیدن به آرامش . این وبلاگ هم یه جورایی همونه . فقط یکم اسم و شکلش عوض شده . اگر بحث نقد نویسی بود به گونه ای که در بعضی مجلات می نویسم قضیه فرق داشت . اما نه . همون خلوت خودمه . و چقدر خوشحال میشم که وبلاگم خلوتی برای تو هم باشه . الانم بهت میگم در هر شرایطی . اگر تا ابد هیچ کس رو دعوت نکردم و هیچ کس کامنت نذاشت یا اینکه هزار نفر دعوت شده یا نشده اومدند تو از این خلوت دل نکن . بیا که مثل خودم دیوونه ای . جایگاهت شدیدا محفوظه .

مواظب خودت باش .

باز کن دکان ......که وقت عاشقیست

صفای قدمت خاکی جون
رسمشه زخمی کنی و جیم شی
ما به هوای تو ده شبه میام تو اون سوراخی

در جواب محبتت فقط تونستم این دیالوگ آدم برفی رو بگم.

حیلت رها کن عاشقا ... دیوانه شو

Reza Jamali جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
با فیلمی از دیوید لینچ به روز هستم
حتما بیا
منتظرتم

سلام
ممنون اومدی
حتما میام

جیگسا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:44 ق.ظ http://chainsaw.blogfa.com

سلام رفیق خوبم ...

هفتمی هم نگاشته شد .... [تشویش]

سلام عزیز
حتما میام پیشت. ممنون از حضورت.

کوروش شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ http://cyrus.webphoto.ir

سلام احسان جان اصطلاح معصومانه واژه خیلی خوبی بود که بکار بردی البته من وقتی فیلمی رو می بینم ترجیح می دم که بیشتر منو گول بزنه و حقایق وجودم رو نشون نده تا اینکه واقع گرا باشه . خیلی ممنون نقد دلنشینی بود .

سلام کوروش جان. خیلی لطف کردی تشریف آوردی. ممنونم ازت.

مرجان شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام احسانکی :)

از اون قسمت اولش بیشتر خوشم اومد :) چطور پلیسه نفهمید که اون زن موبوره یه قاتل حرفه ایه ؟ !!!!!!

راستی احسانی ! چرا همش فیلمهای اکشن و بزن بکش رو نقد میکنی ؟ و چرا همش فیلمهای امروزی ؟
من پیشنهاد میکنم فیلمهای قدیمی مثل : رنگ پول ، برباد رفته ، کاتن و ... رو هم نقد کن که موضوعش اجتماعی هم هست کمی به مذاق منو گیگیلی خوش میاد :((

قربونت

سلام مرجانکی

کوتاه بیا. مثلا فیلمه. پلیسه حالش بد بود اونوقت هرکی چراغ سبز نشون میداد میرفت طرفش. بیخیال :)

این فیلم هایی که من براش مینویسم فیلم های مهمیه و البته محجور. طوری که اگه تو اینترنت سرچ کنی منابع خیلی محدودی راجع بهش نوشتند. همین الان تو گوگل همین فیلم رو سرچ کن اولین منبع که پیدا میشه وبلاگه دیگم یعنی زوم این هستش.
ولی فیلم های قدیمی اکثرا نقد های زیادی راجع بهش پیدا می کنی و دیگه اینکه نوشتن راجع به فیلمهای قدیمی دل شیر میخواد چون هم در گذشته نقدهای خیلی خوبی راجع بهش نوشته شده و هم اگه میخوای بنویسی باید حرف نویی داشته باشی.

ممنون اومدی. قربونت.

Reza Jamali دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:09 ق.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
آقا احسان جواب اون سوالمو ندادی
میخواستم بدونم موسیقی روی وبت برای فیلمیه؟؟؟
چون خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم

سلام
من نوشتم برات تو وبلاگت حتی لینکش رو هم گذاشتم
این موسیقی برای فیلم "فهرست شیندلر" هست

میام پیشت برات.

Reza Jamali دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
ممنون احسان جان
دمت گرم
راستی با اون جمله ات که گفتی فقط یه پالپ فیکشنی میتونه یه پالپ فیکشنی دیگه رو درک کنه خیلی حال کردم.

سلام
مخلصیم
دم شما هم گرم

ح.گ سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ http://www.cache.blogfa.com

سلام . چطوری احسان جان ؟ خوبی ؟
آقا خیلی خوشحالم که یه خلوتی با هم داریم . مرسی که میای و با هم حرف میزنیم .
فیلم پی رو راستش رو بخوای ندیدم . دی وی دیش دستم اومد . اما نه تونستم ببینمش و نه رایتش کنم . از دستم در رفت . اما نمیدونم چرا زیاد برام بوق نمیزنه که بیا منو ببین . اما خب احتمالا خواهم دیدش .
تولد رو هم یک ماه پیش دیدم . نه به لحاظ یک فیلم خیلی هنری و خوب . اما به لحاظ قیاس با فیلمهایی که در هالیوود می بینیم انصافا فیلم قوی و خوبی بود . دقیقا مثل زیبایی آمریکایی که فیلم خوبی از کار در اومد .
مرد بد هم که دیگه حرف نداره . فیلم تکی بود . خیلی خلاقانه بود . خیلی . از اون فیلمایی که رسما باید سینمای ایران حسرت بخوره که چقدر عقب هستش .
در مورد رفیق کلوپیت هم کلی خندیدم . منم این جوریم . بعضی وقت ها از آدمای با سواد خسته میشم . می رم پیش بچه محل ها و رفقای قدیم که عشق فیلمن . می شینیم از فیلمهای بکش بکش میگیم . مثل بچگی ها . ممد دیدی آرنولد چطور طرف رو قیمه قیمه کرد . خیلی حال کردم اون صحنه ای رو که راکی زد دهن یارو رو صاف کرد . آی که احسان یک حالی میده .
احسان من بروزم . بیا بهم سر بزن . منتظرتم .


باز کن دکان ..........که وقت عاشقیست .

مخلصاتیم شدید...

ح.گ پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:10 ق.ظ http://www.cache.blogfa.com

سلام احسان جان . خوبی ؟
راستش من بازی های خنده دار رو فقط نسخه ی ایالات متحده رو دیدم . احسان بحث این دو نسخه زیاد بحث بصری نیست . بحث فرا متنیه . منظورم اینه که زیاد فرقی نداره کدومش رو ببینی . شاید حتی یکیش رو هم ببینی کفایت کنه . چون اونجوری که من شنیدم هیچ فرقی با هم ندارن . بحث این که هانکه میاد و یه بار دیگه یه فیلمش رو باز سازی میکنه بحثیه که با دیدن فیلمش نمیشه به چراش رسید . تحلیل های خودش رو داره . مثلا شاید حس کرده به فیلمش کم توجهی شده . این رو به عنوان مثال گفتم . اما خب حداقل این رو میدونم که تو نسخه ی آمریکا بازی های خوبی دیدم . من بازی نائومی واتس رو خیلی دوست دارم . بازی خوبی هم ارائه داد . فقط دلیل پیشنهادم به نسخه ی آمریکایی اینه . دلیل خیلی محکمی نیست

موفق باشی عزیز

باز کن دکان ........که وقت عاشقیست

سلام حسین جان
خیلی ممنون عزیز
لطف کردی

Reza Jamali پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
با فیلمی از پازولینی به روز هستم
حتما بیا
منتظرتم

سلام
ممنون خبرم کردی
میام حتما

فرزانه جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:17 ق.ظ http://www.moloodemasihemasloob.blogfa.com

سلام احسان
خب بابت این پست باید بگم من اولی بودم ولی ...
نمیدونم زیاد باهاش همذات پنداری نکردم . ولی این دلیل بر این نمیشه که تو خوب ننویسی تو همیشه عالی نقد میکنی .
فتوبلاگت هم عالی بود .

سلام فرزانه خانم

خیلی لطف کردی اومدی و خیلی ممنونم از محبتت.

ممنون
موفق باشی

جیگسا شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ http://chainsaw.blogfa.com

قسمت هشتم .... [گل]

حتما

Reza Jamali شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.rjhp.blogfa.com

سلام
با فیلمی از جیم جار موش به روز هستم
حتما بیا
منتظرتم

مرسی

امین عرب دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:35 ق.ظ http://3av.blogfa.com

سلام دوست گرامی
من شما رو لینک کردم
ولی چون فهرست لینکهای وبلاگم روی صفحه ی اصلی نیست اگر شما من رو لینک نکنید ناراحت نمیشم

سلام
ممنون از حضورتون
منم شمارو لینک می کنم

mbcpersia دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ب.ظ http://mbcpersia.persianblog.ir

سلام
وبلاگ http://mbcpersia.persianblog.ir
به معرفی فیلمهای هالیوودی این کانال در ژانرهای مختلف درام اکشن ترسناک کمدی رمانتیک می پردازد .
جهت همکاری بیشتر لینک ما را در وبلاگ خود قرارداده و سپس ما را مطلع نمایید تالینک شما فعال شود.

ممنون از حضورتون

جک گنجیشکه چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ق.ظ http://mummy-matrix.blogfa.com

سلام.
وبلاگ قشنگی داری.
خوشحال میشم به من هم یه سری بزنید.
فعلا بای

سلام
ممنونم
حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد